جنگ جلال آباد بخش ششم
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

                                    اشتراک پاکستانی ها وعرب ها درجنگ جلال آباد :   

   ازآن جایی که هیچ اثر وگزارش تاریخی درمورد جنگ های سالیان اخیر درافغانستان، بدون بازتاب دادن نقش خصمانه و دخالت های مستقیم ویا غیر مستقیم کشور های همسایه، به ویژه همسایه آزمند مان پاکستان ، نمی تواند کامل باشد؛ بنابراین دراین مختصر کوشش می شود تا به صورت فشرده چند سطری درمورد ابعاد این مداخله درجنگ های افغانستان و به خصوص درجنگ جلال آباد تقدیم گردد.یعنی درمورد جنگی که همین چند روز پیش تلویزیون دولتی وتلویزیون های شخصی وخصوصی  افغانستان بانمایش فلمی که قهرمان آن وزیر دفاع دولت کنونی بود، آن را " پیروزی مجاهدین درولایت ننگرهار " عنوان کردند. درحالی که تا همین لحظه هیچ نویسنده، پژوهشگر وگزارشگری اعم ازعرب و عجم ، مجاهد و غیرمجاهد، پاکستانی و یا امریکایی وانگلیسی این جنگ را پیروزی نی؛ بل شکست بزرگ مجاهدین در جنگ جلال آباد می شمارند و می پندارند.  گفتنی است که متأسفانه من فقط دقایق اخیر این فلم را دیده ام ؛ اما همین که آن را به صورت کامل ببینم ، دیدگاه هایم را منحیث یک کارشناس نظامی و اشتراک کننده دراین جنگ ؛ درمورد این دروغ بزرگ با خواننده گرامی درمیان خواهم گذاشت.

بگذریم :

  اگرچه تا دیروز برخی از پژوهشگران و نویسنده گان جبهه فرهنگی مجاهدین پیشین ، از وجود نیروهای عرب ووهابی های سودانی ، الجزایری ، مصری و اشتراک ملیشه های پاکستانی در جنگ جلال آباد و جنگ های خوست ، پغمان ، تنگی واخجان ، گردیز وسایر جبهه های جنگ افغانستان انکار می کردند ؛ ولی امروز دیگرهمه می دانند که سازمان جهنمی استخبارات نظامی پاکستان برای پیروزی در جنگ های افغانستان و به ویزه جنگ جلال آباد از تمام امکانات وتوانایی های خویش استفاده کرده بود. نقش آی اس آی از طریق به کارگیری محرمانه پرسنل نظامی پاکستان در لباس مجاهدین افغان و اشتراک 17 جنرال پاکستانی جهت سوق واداره جنگ جلال آباد دیگر بر کسی پوشیده نیست. همچنان آموزش و تجهیز وتسلیح مجاهدین و طراحی عملیات های نظامی آنان و گسیل نمودن نخبه ترین نظامیان پاکستانی به عنوان مشاور برای قوماندانان مجاهدین اظهر من الشمس است. اشتراک وسایط آتشدار فرقه های 11 و18 پاکستانی و اکمالات مهمات و مواد لوژستیکی جنگ توسط وسایط وپرسونل این فرقه ها در داخل مرز افغانستان بار ها وبارها از طریق رسانه های آن زمان درسطح جهانی بازتاب یافته بود. امروزه دیگر کسی نیست که ازبرپایی هفت اردوگاه آموزش نظامی برای مجاهدین پیشین درخاک پاکستان چیزی نداند. در سازمان جهنمی استخبارات نظامی پاکستان ازجنرال پرویز کیانی گرفته تا جنرال اختر عبدالرحمان و جنرال حمید گل ؛ کسی یافت نمی شد که درمسأله ناتوان ساختن نظامی و اقتصادی دولت های وقت افغانستان عقیدهء دیگری داشته باشد. این سازمان که درسال 1948 پس ازنخستین جنگ بین هند وپاکستان توسط یک جنرال انگلیس که ریاست ستاد ارتش ( ستر درستیز ) پاکستان را به عهده داشت، شکل گرفت، ارگانی است که هرسه نیروی دفاعی پاکستان ( قوای زمینی، هوایی وبحری ) رازیر پوشش امنیتی خویش قرار داده  ووظیفهء آن دفاع از مرزهای جغرافیایی وایدیولوژیکی پاکستان است.  گفتنی است که دردورانی که جنرال حمید گل 1987-  1989رییس این سازمان جهنمی بود، آی اس آی به اوج قدرت خویش رسیده بود. جنرال حمید گل مذکور یکی از طراحان جنگ جلال آباد ویکی از طرفداران پرشور پیروزی سریع مجاهدین یا در واقع پیروزی پاکستانی ها در این جنگ بود. همچنان وی در تولد نیروی سیاه وچرکین طالبان نقش اساسی داشت وبه همین سبب به عنوان پدر طالبان یاد می شود. این مطلب نیز گفتنی است که سازمان جهنمی آی اس آی در دوران جهاد با سازمان سی آی ای ( سیا ) امریکا  همکاری مستقیم داشته واز همدیگر تأثیر پذیر بوده اند . همچنان این سازمان به حیث یک ارگان برتر امنیتی نقش مهمی را درتحولات سیاسی – نظامی کشورش ایفا کرده است . ازجمله دربرگناری وروی کار آمدن حکومت ها در چند دهه اخیردر پاکستان.دربارهء رؤسای سازمان استخبارات نظامی پاکستان شاید این نکته ها نیز جالب باشند : اختر عبدالرحمن از سال 1980 الی 1987به حیث رییس آی اس آی خدمت کرده است که طولانی ترین زمان خدمت دراین پست را تشکیل می دهد. جنرال حمید گل ازسال 1987 الی 1989 رییس این اداره بود و آن ارگان را به اوج قدرت وصلاحیت رسانید. پس ازوی جنرال اسد درانی  ازسال 1990 تا 1992 و جنرال احمد شجاع پاشا از سال 2008 تا 2012 رییس این اداره جهنمی بودند. گفته می شود که درحال حاضر شخصی به نام جنرال ظهیر الاسلام رییس این سازمان شده است.

 دربارهء اشتراک اردوی پاکستان در جنگ های افغانستان به ویژه در جنگ جلال آباد کافی است پرسیده شود که اگرارتش پاکستان درشعله ور ساختن این جنگ ها دخیل ودست دراز نمی داشت ، چگونه بیش از چهارملیون مرمی ریاکتیف و موشک های زمین به زمین وضد طیاره در ظرف هشت ماه پس از بازگشت سپاهیان شوروی بالای شهرها ، روستا ها و تأسیسات نظامی دولت جمهوری افغانستان ازسوی مخالفین دولت ریخته می شد؟ ( نگ به ص 322 جنگ درافغانستان )  اگر اکمالات مجاهدین پیشین توسط چند قاطر ویابوی چموشی که درفلم " پیروزی محاهدین درجنگ جلال آباد " نشان داده می شود، اجرا می شد، پس برای انتقال این چهار ملیون مرمی ریاکتیف و موشک های زمین به زمین بی ام – 12 سال ها نی بل قرن ها ضرورت بود. درحالی که نه تنها حامد علمی در نوشته اش از وجود لاری های عظیم اکمالاتی ارتش پاکستان جهت اکمالات مهمات مجاهدین خبر می دهد؛ بل نویسنده گان بی طرف دیگر نیز مانند ستیو کول درزمینه معلومات جامعی تقدیم داشته اند . حامد علمی در بخشی ا زنوشته می نویسد : " .. لاری های عظیم با راننده گان پاکستانی اکمالات مجاهدین را به عهده دارند وعمدتاً اکمالات از طرف شب صورت می گیرد ...... بنابر ادعای یک فرمانده مولوی خالص که مسؤول اکمالات مجاهدین شهر است، روزانه 60 لاری سلاح [ مهمات ] به تنظیم وی داده می شود. " درص 208 جنگ اشباح نیز درمورد این که چگونه اکمالات محاهدین پیشین را آی اس آی وارتش پاکستان انجام می داد ، چنین می خوانیم : .. درماه اکتوبر1990 سی آی ای ازیک اقدام یک جانبهء دیگر آی اس آی اطلاع حاصل کرد. چندین صد موتر پاکستانی که چهل هزار راکت دوربرد زمین به زمین [ سکر ] را حمل می کرد، از مرزگذشت وجانب کابل حرکت نمود.حکمتیار می خواست با راکت باران بی سابقه خویش پایتخت را به تسلیمی وادارد. " درص 210 همان کتاب چنین می خوانیم :" ..سی آی. ای به پاکستانی ها هدایت داد که لاری های بیشتری را با استفاده ازراهی که جدیداً ساخته شده بود، برای مسعود ارسال دارند. به اساس امر مستقیم سفارت امریکا مسعود اولین دستهء محدود راکت های ستنگر را به دست آورد. دریک مرحله دوصد وپنجاه لاری مهمات مرز را به قصد پنجشیر ترک گفت. "

  ارسال اسلحه ء ثقلیلی که برای تشدید جنگ ها وپیروزی مجاهدین از سوی سی آی ای تهیه شده بود؛ نیز بدون همکاری مستقیم ارتش پاکستان وسازمان استخباراتی نظامی آن به داخل خاک افغانستان ناممکن بود. مثلاً فرستادن تانک های ت- 62 و تی-70 که از نیروهای صدام حسین درجنگ خلیج به دست آمده بود ویا برای انتقال توپ های 37 م م و 57 م م نیز به راننده تانک ، نشانزن و لاری های بزرگ ضرورت بود که مجاهدین دراختیار نداشتند. این نکته ها هم گفتنی اند که دراین بازارمکاره تولید ، فروش وارسال اسلحه برای نابودی وازپا درآوردن دولت نوپای جمهوری افغانستان کشور های دیگری مانند چین ومصر ودیگران نیز نقش برجسته یی داشته اند. نقشی که مصری ها بازی می کردند، دلایل ویژه یی داشت؛ زیرا مدل ومارک اسلحه یی که تولید می کردند، روسی بود و این امر باعث می شد تا ایالات متحده امریکا ارسال جنگ افزار ومهمات جنگی را به مجاهدین پیشین انکار کند. بدینترتیب بخش اعظم جنگ افزارهایی مدل روسی که به دست تنظیم های جهادی می رسید، درفابریکه های اسلحه سازی مصر مونتاژ می شد واین درحالی بود که بسیاری از پرزه جات خرد وبزرگ آن جنگ افزارها را کمپانی های بزرگ کشورهای غربی و ایالات متحده امریکا به سفارش و همکاری سازمان استخباراتی سی . آی. ای. تولید می کردند. مثلاً کارخانه  " سکر " درمحلی درنزدیکی قاهره شروع به تولید نوع مصری موشک های زمین به هوای نوع سام -7 روسی ، موشک های زمین به زمین ، ماین های ضد تانک وماشیندار های کلاشینکوف آکا -47 کرد؛ اما چون برخی ازاین جنگ افزار ها مانند راکت اندازها، ماشیندار های ثقیل، ماشیندارهای 4 میلهء دافع هوا به صورت درست کار نمی کرد واکثراً انقطاع می نمود بنابراین" اداره دفاع " با همکاری سیا ترتیباتی اتخاذ کرد تا این جنگ افزارها درفابریکه های امریکایی تولید شوند.                                                                            

از چین موشک های 107 م م که توسط سیا خریداری شده بود به مجاهدین می رسید .منزل مؤثر این موشک ها 9 کیلومتر بود وازسکو های پرتاب خارج از خطوط دفاعی نیروهای دولتی وشوروی پرتاب می شدند ؛ ولی این موشک ها به عوض این که به تأسیسات نظامی آسیب برسانند ، به منازل مسکونی مردم برخورد کرده وتلفات زیادی به وجود می آوردند . از جنوری 1980 که چین نیز موشک های سام – 7 تولید می کرد، از این اسلحه نیز برای سرنگون ساختن هلیکوپتر های روسی و افغانی استفاده می شد ؛ اما بنا بر گفتهء جنرال  ادوارد مایر که از سال 1979 تا اواسط 1983 لوی درستیز اردوی امریکا بود، چون این جنگ افزار ها کارآیی ومؤثریت لازم را نداشتند، کمپانی هوایی " هوگس " بنا بر اصرار ویلیام کیسی به تولید بخش انفجاری آن ها پرداخت تا درموشک های ساخت مصر تعبیه شوند. کیسی همچنان به مایر گفته بود که قصد دارد تولید سام -7 را به کمک فرانسه ، بریتانیا افزایش دهد. ( دیده شودصفحه 81 "پشت پرده افغانستان")

 اما ابعاد این مداخله و کمک به مجاهدین چنان گسترده بود که  سی آی ای برای انتقال مواد مادی نظامی مجاهدین پیشین و ذخیره سازی سلاح ومهمات در داخل مرز های افغانستان -- بر علاوه تهیه موتر های پیکپ برای قوماندانان وموتر های لاری برای انتقال اسلحه ، مهمات و مواد مادی-- ، به عوض قاطرهایی که به نسبت حمل موشکهای استنگر وبلوپایب  انگارمعیوب و چموش شده و یا از اثر بیماری های همه گیر حیوانی مرده باشند ، تعداد زیاد قاطر را از ایالت " تنسی " با هواپیما های بویینگ 747 به پاکستان انتقال داده بود. درحالی که ملک ملک را خر گرفته بود !!

تا اوایل سال 1986 دگروال یوسف که از سوی آی اس آی مسؤول امور نظامی مجاهدین بود، شبکه وسیعی از کمپ های آموزش نظامی را برای مجاهدین در نزدیکی های سرحدات با افغانستان ایجاد کرده بود. بنابر گفته های دگروال یوسف در سال 1985 به تعداد 17700 ودر سال 1986 به تعداد 19400 تن در این کمپ ها آموزش دیده بودند و درسال 1987 یعنی زمانی که دگروال موصوف از آی اس آی تبدیل شد، تعداد این افراد آموزش دیده در داخل خاک پاکستان و در کمپ های آی اس آی به 80 هزار مجاهد و عرب های اجیر و داوطلب می رسید. همچنان بر اساس معلومات ستیوکول نیز در این کمپ ها سالانه هژده هزار مجاهد آموزش جنگی می دیدند که شامل تنظیم های جهادی و رزمنده گان داوطلب واجیر عربی بود . دراین کمپ ها نخست صورت استفاده ازاسلحه خفیفه و تکتیک ( تعلیم وتربیه منفرده ودلگی ) تعلیم داده می شد  و بعد ازختم بهترین های شان برای دوره های تخصصی انتخاب و تعلیم وتربیه می شدند. همچنان برای جنگ های شهری، فرش نمودن ماین، استعمال راکت های زمین به زمین وزمین به هوا ونشانزن های ماهر را درصنف ها واردوگاه های نظامی ویژه یی تحت تعلیم وتربیه قرار می دادند.

جنرال یوسف نویسندهء کتاب " تلک خرس " که یکی ا زدستیاران اصلی جنرال اختر عبدارحمن رییس آی اس آی بود نیز در بارهء آموزش، تسلیح و تجهیز مجاهدین می نویسد : " من به حیث رییس شعبه افغانی در آی اس آی نه تنها مسؤولیت آموزش وتسلیح مجاهدین را به عهده داشتم؛ بل که عملیات شان را نیز طراحی می کردم.... ما درطی سال 1983 ده هزار تن اسلحه ومهمات را تسلیم شدیم، درحالی که این رقم در 1987 به 65 هزار تن می رسید. قسمت عمده این اسلحه از چین، مصر وبعد ها اسراییل سرازیر می شد که به احزاب هفت گانه مقاومت تحویل داده می شد... هدف ما نه تنها خروج شوروی ها از افغانستان، بل که طرد کمونیست های افغانستان از کابل بود.... روی همین ملحوظ بود که کابل باید مشتعل می گردید وتباه می شد. ..این بود سرمنزل مقصود ما ."

 بنابر گفتهء ستیوکول سرانجام: " سی آی ای و آی اس آی - برای تصرف خوست - استراتیژیی را انتخاب کردند که درگذشته  ( در جنگ جلال آباد ) ناکام شده بود.این استراتیژی عبارت بود از حمله همه جانبه بریکی از شهر های مرزی با شرکت مخفی نیروهای مسلح پاکستان.( دیده شود صفحه 217 جنگ اشباح)  

 درآن سال ها جهاد افغانستان در دنیایی از پول غطه می خورد. درسال 1986 کانگره امریکا 480 ملیون دالر کمک مخفی را به جهاد افغانستان تصویب کرد و درهمان سال عربستان سعودی نیز همین مقدار پول را برای جنگ درافغانستان فرستاد. درسال 1987 کانگره مقدار کمک هایش را به 630 ملیارد دالربالا برد که اکثر این کمک ها از طریق سازمان استخباراتی نظامی پاکستان به رهبران جهاد داده می شد ویا درجیب های جنرالان پاکستانی ریخته می شد. مقدار کمک های داده شده به هر قوماندان از10 هزار دالر تا 100 دالر می رسید . 

 از سوی دیگر اگرچه  مسأله اشتراک ارتش وملیشه های پاکستانی درجنگ جلال آباد حاجت به اثبات ندارد و نویسنده گان خارجی و پژوهشگران داخلی  ودولت وقت افغانستان دراین زمینه اسناد وشواهد قابل پذیرش ارائه کرده اند، با وصف آن هم نگاهی به بیانات پروفیسور حضرت صبغت الله مجددی می اندازیم و این مبحث را به خاطر جلوگیری از طولانی شدن آن می بندیم . حضرت صبغت الله رهبر تنظیم نجات ملی افغانستان که به صراحت گویی و به اصطلاح عوام" تـُرت گویی" شهرت دارد و حرف دلش را بدون ماستمالی و تمجمج بیان می دارد، سال ها پیش یعنی به تاریخ 24 جنوری سال 2001 درهنگام مصاحبه یی با هفته نامه " امید " که درامریکا نشر می شود، درمورد دخالت واشتراک ارتش پاکستان در جنگ های افغانستان چنین گفته است :

  " ... من از علمای پاکستان گلهء بسیار دارم؛ [ زیرا ] همین ها وهمین بدبخت ها بودند که جنگ را درافغانستان دامن زدند وطالب روان کردند ونفر روان کردند وجنگ ها زیاد شد در افغانستان تا افغانستان به دست پاکستانی ها بیافتد و خلاص! .. درحالی که توقع داشتیم به جای ارسال قوه واسلحه ، مجلس صلح وثبات مردم مسلمان افغانستان را دایر کنند. من یک روز از زبان آنان نشنیدم که این ها دربیانات وفیصله های شان بگویند که عسکر وملیشه پاکستان برآیند از افغانستان.، عرب ها برآیند از افغانستان ....مولانا سمیع الحق ومولانا فضل الرحمن چیز هایی کردند درحق افغانستان که افسوس درپاکستان نیستم که روبروی شان می گفتم . لاکن مخالف مداخلهء خارجی ها هستیم درافغانستان. ملیشه اش می اید و عسکرش می آید و جنگ می کند درافغانستان که صدها سند ثبوت آن را داریم "  

    واما عرب ها :

 ویلیام کیسی رییس سازمان استخبارات ( سیا ) امریکا توانسته بود با سه اقدام مهم جنگ را درافغانستان شدت بیشتر ببخشد: - قانع ساختن دولت وسنای امریکا برای فرستادن موشک های ضد هوایی استنگر به افغانستان.                                     - سازماندهی حملات چریکی به جمهوری های سوسیالیستی اتحاد شوروی پیشین مانند تاجکستان وازبکستان توسط نیروهای مجاهدین حزب اسلامی گلب الدین حکمتیار که مؤفقیت چندانی در پی نداشت.                                                  دعوت ازمسلمانان افراطی ازسراسر جهان به پاکستان و پس ازدیدن دوره آموزش نظامی ، گسیل کردن آنان به صفوف مجاهدین افغان.

بنابراین به تأسی از همین طرح دولت پاکستان و سازمان استخباراتی نظامی آن کشور به این فراخوان لبیک گفتند و به تمام نماینده گی های سیاسی ان کشور در تمام جهان دستور دادند تا برای کسانی که خواهان سفر به پاکستان باشند وبخواهند درکنار مجاهدین بجنگند، ویزای دخول به کشور را برای شان صادر نمایند. به این اساس درشرق میانه سازمان اخوان المسلمین ، درعربستان سعودی " مجمع جهانی اسلام " و همچنان مسلمانان تند رو فلسطینی نیرو های شان را سازمان داده وبا پاکستان تماس گرفتند.  سازمان استخباراتی نظامی پاکستان ( آی اس آی ) و جماعت اسلامی پاکستان برای آنان درصدد تهیه وسایل اقامت و تدارک برنامه های آموزشی شده و کمیته های ویژه پذیرایی را به وجود آورده وآنان را تشویق نمودند تا به گروه های مجاهدین به ویژه به حزب اسلامی حکمتیار بپیوندند. به گفتهء احمدرشید نویسنده کتاب" طالبان ، نفت وبازی بزرگ- ص204 " سرمایه ها ی لازم برای اجرای این طرح از سوی آژانس اطلاعاتی عربستان تأمین می شد. بدینترتیب در درازای سال های 1982 و 1992 حدود35000 افراطی مسلمان از 43 کشور اسلامی خاور میانه ، شمال و شرق افریقا ، آسیای مرکزی، و شرق دور درجنگ افغانستان وهمراه با مجاهدین پیشین اشتراک کردند. هزاران مسلمان افراطی دیگر از کشور های مختلف در صد ها مدرسه جدیدالتاسیس پاکستان ودر امتداد مرز افغانستان که حکومت ضیاء الحق از آنان حمایت مالی می کرد به تحصیل علوم دینی مشغول شدند که درطول جهاد تعداد شان به بیشتر از یک صد هزار عرب ومسلمان افراطی می رسید . ولی پیش از فروریختن مرکز تجارتی جهانی در امریکا به وسیله همین افراطیون مسلمان، هنگامی که پیامد های منفی این گرد همایی ده ها هزار مسلمان افراطی را از برژینسکی معروف مشاور سابق امنیت ملی امریکا پرسیدند درپاسخ چنین گفته بود :

 " از نگاه جهانی به تاریخ چه چیزی اهمیت بیشتر داشت؟ طالبان یا سقوط امپراطوری شوروی ؟ وجود تعداد مسلمان آشوبگر یا آزاد سازی اروپای مرکزی وپایان جنگ سرد ؟ "

   نخستین رزمنده عرب در افغانستان :                                

  ازجمله عرب هایی که برای نخستین بار به فتوای جهاد علیه موجودیت قطعات محدود اتحاد شوروی وقت ودولت افغانستان جواب مثبت دادند، یک حوان الجزایریی بود به نام ابو جمعه باالنور که بعد ها خود را عبدالله انس نامید. انس که رهبری یک حزب اسلامی را درالجزیره به دوش دارد باری درلندن گفته بود که پروگرام ها وپلان های دهشت افگنی واعمال تروریستی اسامه بن لادن به شهرت نیک هزاران جنگجوی عرب که درجهاد افغانستان اشتراک داشتند ، صدمه زد و به بدنامی این جوانان منجر گردید. عبدالله انس درسال 1984 زمانی که 25 سال داشت و معلم تعلیمات قرآن بود ، با مطالعه خبر فتوای جهاد دریک کتابخانه الجزیره به افغانستان  سفر نمود. انس که درحال حاضر درلندن زنده گی می کند ، به یاد می آورد که مردم بعد از شنیدن خبر جهاد، از خود سؤال می کردند که افغانستان درکجاست؟ چگونه می توان بدانجا رفت و قیمت تکت طیاره چند خواهد بود؟ اما انس که  درهمان هنگام برای ادای حج به مکه رفته بود می گوید که درمکه امام های مسجد ها دربارهء جهاد افغانستان با حرارت واحساسات فوق العاده سخنرانی می کردند. درهما نجا بود که انس به وسیله یکی از دوستانش با عبدالله عزام آشنا می شود. با شخصیتی پویا و دانشمندی که درعربستان عرب ها را برای رفتن به افغانستان تشویق وتنظیم می کرد. عبدالله انس خود را به عبدالله عزام معرفی می کند و پس از چند پرسش ازوی درباره حقیقت جهاد افغانستان و ضرورت جنگیدن بر ضد شوروی سابق و دولت آن زمان افغانستان از عزام ؛ قانع می شود که درجنگ بر ضد کفار شرکت کند. بنابراین در ظرف یک هفته خود را آماده ساخته به اسلام آباد می رود . پنج سال بعد با کوچکترین دختر عزام ازدواج می کند و درهمان اسلام آباد با یک مهمان سعودی به نام ابو عبدالله که کس دیگری به جز اسامه بن لادن نیست؛ معرفی می شود.

  عبدالله عزام :

 ستیو کول درجنگ اشباح صفحه 145 می نویسد که عبدالله عزام یک دانشمند عرب بود و از اسامه و ایمن الظواهری مشهور تر. وی درمنطقهء جنین درفلسطین به دنیا آمده ودردهه هفتاد ازدانشگاه ازهر مصر دوکتورا به دست آورده بود. او درتبعید با محمد قطب آشنا شده وازوی تأثیر پذیرفته است؛ چندان که به مبلغ اندیشه هایش مبدل شده بود. عزام دردهه 70 دردانشگاه اسلام آباد به تدریس آغاز کرد و بعدها درسال 1984 به خاطرترتیب وتنظیم امور رزمنده گان عربی که برای اشتراک درجنگ ها بر ضد دولت افغانستان به پشاور می آمدند، نقل مکان نمود.

 درباره زنده گی وکارنامه ها ونقش عبدالله عزام که یکی ازشخصیت های معتبر وبنام وکلیدی اعراب درجنگ های افغانستان ویکی از حامیان مجاهدین سابق است، نه تنها ستیوکول ؛ بل نویسنده گان وپزوهشگران زیادی ابراز نظر کرده و درموردش به تفصیل نوشته اند که بازتاب آن ها دراین مختصر نمی گنجد. دراین جا همینقدر کافی است بدانیم که عبدالله عزام طرفدار تدریجی تغییر نظام ها در کشور هایی مانند مصر، عراق ، اردن وغیره بود و دیدگاه هایش با دیگاه های کسانی که تغییرات را از طریق قوه وزور می خواستند تفاوت ماحوی داشت. بنابراین او که درابتدا دوست و مشاوراسامه  بن لادن بود، بعد ها به خاطر نزدیکی اسامه با بنیاد گراه هایی مانند گلبدین حکمتیار ازوی فاصله گرفته بود ونسبت به آینده بن لادن تشویش داشت. اما بنیاد گرا ها سرانجام عبدالله عزام را در روز 24 نوامبر وقتی که می خواست همراه با دو پسرش وارد مسجدی برای ادای نماز جمعه شود، از اثر انفجار یک بمب از پیش جا به جا شده کشتند ؛ اما بن لادن ازفرصتی که به دست آورده بود، استفاده کرد و توانست عبدالله انس داماد عبدالله عزام را کنار زده و رهبری تشکیلات عرب ها را به دست آورده وسازمان جدیدی را پی نهد.. دراین زمینه ستیوکول درص 193 جنگ اشباح چنین می نویسد :

 " بن لادن وطرفداران رادیکال او این سازمان  جدید را القاعده نام گذاری کردند. قاعده نام کمپ عرب ها در جاجی بود ونام گذاری این تشکیل به نام آن کمپ به خاطر زنده نگهداشتن نقش بن لادن درجهاد علیه شوروی در اذهان بود."

 شهزادهء تروریست :

شهزاده که یکی از نام های مستعار اسامه بن لادن است، دریک خانواده متمول و نزدیک به دودمان سلطنتی خانواده آل سعود در ماه مارچ 1957 در شهر ریاض پایتخت عربستان سعودی به دنیا آمد. او درارتباط با حملات تروریستی فراوانی درسراسر جهان متهم است. ازجمله در بمب گذاری های 7 اگست 1998 درسفارتخانه های امریکا دردارالسلام ( تانزانیا ) ونایروبی ( کینیا )، حمله بر کشتی جنگی یو اس اس کول، حمله معروف یازدهم سپتامبر 2001 به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون. او بنیاد گذار سازمانی است که به منظور جنگ ( غزو ) وجهاد بر ضد اتحاد شوروی درافغانستان ایجاد شد.  درعین زمان این سازمان متشکل از شبکه های تروریستی اسلامی شد که تصور می کنند درگستره مبارزات تروریستی شان در سراسر جهان می توانند تاثیرات ، دخالت ها ونفوذ غیرمسلمانان  یعنی غربی ها وبه ویژه ایالات متحده امریکا را درامور کشور های اسلامی کاهش دهند .

 اسامه که پسر هفدهم محمد لادن از خانم سوری اش بود در دانشگاه عبدالعزیز درجده به تحصیل آغاز کرد و توسط معلمان مصری واردنی این دانشگاه که وابسته به اخوان المسلمین بودند آموزش دید. درسال دوم عبدالله عزام فلسطینی رهبر روحانی حماس معلم او بود. همچنان محمد قطب برادر سید قطب از جمله معلمین اسامه بود. بنابراین درهمین دانشگاه بود که اسامه درباره جهاد وضرورت آن آگاهی پیدا کرد. وی پس از فراغت از دانشگاه در رشتهء اقتصاد و مدیریت درسال 1981 به پاکستان سفر کرد ودرموسم حج با رهبران مجاهدین آشنا وملاقات کرد و رهبران جهاد چون وی را مرد پولدار وخراج و شخصیت با نفوذی در دربار پادشاه سعودی یافتند به وی دل بستند و به هرخواهشش لبیک گفتند. 

باری،  به سازمان اطلاعاتی سی آی ای اطلاع رسید که درشهر پشاور پاکستان گروهی تحت نام مکتب خدمات تشکیل شده است که هدف آن استخدام عرب ها درجنگ افغانستان و پشتیبانی از مجاهدین است. درآن گزارش گفته شده بود که این سازمان مستقلانه عمل کرده و خانه ها وکمپ های فراوانی را در مرز های با افغانستان خریده ودراختیار رزمنده گان خویش قرار داده است. در گزارش آمده بود که رییس این سازمان یک عرب جوان وثروتمند است که اسامه بن لادن نام دارد. سیا پس از تدقیق این خبر ازصحت داشتن این حرکت خشنود شد، زیرا ماموران سیا به این عقیده بودند که به هر اندازه یی که افراد ضد شوروی بیشتر باشد به همان اندازه جلو گسترش نفوذ شوروی در جهان گرفته می شود. درسال های 1985 و1986 تعداد عرب ها زیاد شد وسی آی ای در صدد شد تا از آنان یک قطعه یی به نام قطعهء خارجی ها تشکیل دهد؛ ولی بنابر عللی که برما معلوم نیست از این امر منصرف شد. اما به صورت عموم دولت امریکا به استخدام مزدوران وداوطلبان عربی نظر مساعد داشت واز این که بن لادن ملیونر بادادن ماهانه 300 دالر معاش به این جنگجویان توانسته بود آنان را برای شکست دادن نیروهای اتحاد شوروی بسیج کند، راضی به نظر می رسید.

 دیری نگذشت که سی آی ای از افزایش جمگجویان عرب، اندونیزیایی، مالیزیایی و ازبک ها برای جنگ در افغانستان اطلاع یافت و واقف گردید که تعداد قابل ملاحظه ء جنگجویان الجزایری ، سودانی و اردنی درکمپ های حکمتیار و سیاف در پکتیا آموزش نظامی می بینند. درسال 1989 سی آی ای تعداد عرب های اجیروداوطلب را درپکتیا 4000 تن تخمین کرده بود که اکثریت شان رابطهء نزدیک با سیاف داشتند وازحمایت عربستان سعودی ومؤسسات خیریهء خلیج برخوردار بودند. جلال الدین حقانی نیزیکی از رهبرانی بود که رابطهءنزدیک با این عرب ها داشت. او میزبان نخستین دسته های عرب درسال 1987 بود. وی با اسامه بن لادن و افسران سی آی ای مستقیماً تماس داشت و از پایگاه های وی برای آزمایش سلاح و تکتیک های جدید استفاده می شد. حکمتیار نیز در جلب وجذب تعداد بیشتر عرب ها به خاطر تماسش با اخوان المسلمین جهانی نسبت به احمد شاه مسعود واستاد ربانی پویا تر و مؤفق تربود.

 دریک اقدام دیگر دربیست کیلومتری مرز با پاکستان درمنطقه جاجی از طرف سی آی ای یک مرکز مخابره برای مجاهدین درنزدیکی کمپ عرب ها تاسیس شد. دراین جا سنگر ها و مواضع مستحکم و صوف ها برای ذخیرهء مهمات نیز ساخته شده بود. درشمال این منطقه ارتفاعات توره بوره قرار داشت که ازآن به عنوان مرکز فرماندهی برای جلال آباد کار گرفته می شد. درهمین منطقه کمپ های زیادی مربوط به حکمتیار ورسول سیاف نیز وجودداشتند. اما کمپ های آموزش عرب های مربوط به بن لادن در 30 مایلی جنوب توره بوره در منطقهء جاجی موقعیت داشت.

جنگ جلال آباد وعرب ها :

مصطفی حامد یکی ازاعضای بلند پایه القاعده درکتاب خاطراتش به نام "غوغایی بربام جهان " درباره نقش عرب ها در این جنگ می نویسد که چون شرکت مجاهدین درجنگ جلال آباد یک خطا بوده است، بنابراین نیروهای عرب که هیزم سوخت این جنگ بوده اند نیز نمی توانستند سرنوشت جنگ را به سود مجاهدین رقم بزنند وپیروزی را برای آنان به ارمغان بیاورند. او دراین رابطه چنین می نویسد :

 " .. بل که بهتراین است که بگوییم نیروهای عرب خود باعث تعجیل این شکست است وبیشتر قربانیان جنگ را نیروهای عرب تشکیل می دهد. تلاش آن ها برای بر انگیختن روحیه واحساسات مجاهدین عرب ومسلمین برای به دست آوردن پیروزی درجلال آباد خود نتیجهء جز شکست نخواهد داشت.  وممکن است جوانان غیورمسلمان را از جهاد منصرف کنند."

وی پس ازآن که درمورد قربانیان بی شمار عرب های اجیر وداوطلب درجنگ جلال آباد مطالبی بیان می کند، دربارهء نتایج این جنگ برای جهاد و جوانان عرب چنین می نویسد :

  " .. اکنون نوبت آن است که از تجربیات و حوادث جنگ جلال آباد به نحو احسن استفاده نمود به شرط آن که رهبران مجاهدین عرب این جنگ رابه درستی ارزیابی کنند وتحلیل گران هم به قصد استفاده از تجربیات این جنگ را از لحاظ سیاسی ، ونظامی مورد بررسی قرار داده وخطا های این جنگ را مشخص نمایند وراه حل هایی را که باید دراین جنگ به کار گرفته می شد، به روشنی بیان نمایند. بدون شک می توان گفت که مشارکت درجنگ جلال آباد یکنوع هدایت افراد به سوی کشتار گاه است. تعلیمات کنونی مجاهدین درتوانایی فنی وتاکتیک های جنگی خلاصه می شود. بنابراین این افراد شاید در جنگ مهارت خوبی کسب کرده باشند؛ اما از آن جا که آنان ازنظر فکری برای این جنگ آماده نشده اند بعید به نظر می رسد که بتوانند فرماندهی عملیات را به عهده گیرند. ایجاد روحیه جنگاوری بدون ایجاد آگاهی درافراد نه تنها برای گروه مفید نمی باشد بل که ضرر آن بیشتر از دشمنان است. شهادت طلبی که درنهایت به شکست دشمن منجر نشود، یک نوع ماجراجویی است که دردنیا هیچ سودی برای اسلام نخواهد داشت. عناصر عربی که از این جنگ جان سالم بدر بردند، اگر همین گونه به فعالیت های خود ادامه دهند درنهایت به شبه نظامیان کوته نگر تبدیل می شوند که هرفرد خائن و جاهلی که ادعای رهبری کند، می تواند به آسانی آنان رافریب دهد. عناصر عربی که باید درافغانستان فرماندهی حرکت های جهادی را به عهده بگیرند، خود فاقد تعلیمات کافی برای فرماندهی هستند ونمی توانند اوضاع سیاسی و نظامی را به خوبی درک نموده ودرمیدان جنگ وسیاست تصمیمات درست اتخاذ کنند.. "

این عضو القاعده که معلوم می شود دل پرخونی ازآن رهبران عرب که جوانان عرب را برای جنگ درجلال آباد درازای پرداخت 300 تا 400 دالر معاش ماهوار اجیر کرده اند؛ دارد درهمین بخش خاطراتش می نویسد که چون واقعیت های جنگ افغانستان به ویژه جنگ جلال آباد برای جوانان معصوم عرب به درستی از طرف آنان تشریح وتوضیح نشده است، بنابراین درحق آنان ظلم شده  وبه صورت بیهوده وظالمانه به کشتارگاه افغانستان کشانیده شده اند. آقای مصطفی می نویسد که درجنگی که هیچ نظمی وجود ندارد، ما خود نباید عامل بی نظمی دیگر باشیم و به تنظیم های جهادی افغانی نباید اجازه دهیم تا ما را به سوی این چنین جنگ ها بکشاند. بنابراین عرب ها برای جهت دهی به فعالیت های جهادی خود در افغانستان به اقدامات عاجلانه ء ذیل دست بزنند :

 " 1- آنان بایذ سریعاً نیرو های خود را ازجلال آباد بیرون کنند؛ زیرا جلال آباد به یک کشتارگاه تبدیل شده است که تعداد قربانیان آن درتاریخ جنگ های افغانستان بی سابقه می باشد.

2- تعیین رهبری واحد برای تمامی حرکت های جهادی عرب درافغانستان.

3- تشکیل مجلس شورای نظامی که این مجلس از صلاحیت های نظامی، سیاسی ودینی برخوردار باشد.

4- تعیین ستراتیژی مشخص.

5- عرب ها باید با تأمین مالی نیروهای مجاهدین تمامی آن ها و با ساز وبرگ نظامی را درکنترول خود داشته باشند.

6- تعیین مکان عملیات و نحوه مشارکت مجاهدین عرب دراین عملیات، به نحوی که که بیشترین استفاده ممکن از این فرصت ها برای پیشبرد اهداف جهاد درافغانستان وکشور های عربی به دست آید.

7- تعیین فرماندهی عملیاتی وتقسیم وظایف برای هریک به صورتی که فرماندهان عملیات وافراد، همه به قوانین واصول جنگی پابند باشند ودراین مورد با جدیت عمل نمایند؛ زیرا که حرکت های جهادی عرب تلفات وخسارات زیادی را درجنگ جلال آباد تحمل کرده اند.

8- گسترش حوزه فعالیت های مجاهدین عرب وشرکت دادن آن هادرتعیین ستراتیژی عملیات ها ونظر خواهی از آنان درمورد نحوه اجرای عملیات وبررسی نتایج عملیات هایی که صورت می گیرد ودرنهایت بهره گیری از افراد درجهت ارتقاء روند کار ها.

9- هر فردی ازعرب ها که درافغانستان است، در مورد قربانی شدن جوانان عرب که به اثر تبلیغات گمراه کننده وسایل تبلیغاتی پشاور به افغانستان آمده بودند، مسؤول می باشند. درجنگ های اخیر تعداد زیاد جوانان ما که با گروه های افغانی همکاری می کردند به شهادت رسیدند. البته این تعداد کشته ها نتیجه جنگ نیست، بلکه هرج ومرج حاکم درمیان مجاهدین وعدم وجود توانایی وهمچنین نفوذ افراد دشمن درمیان آنان عامل اکثراین قربانی ها نیز به شمار می رود. این نحوه اداره کردن جنگ یک جنایت است که درنتیجه مسلمانان رغبت خود را به جهاد از دست داده ودیگر مجاهدین نمی توانند اعتماد مردم را جلب کنند...

درپایان باید بگویم که تمامی زمینه های پیروزی اسلام در افغانستان مهیا بود واین خود مسلمان ها بودند که این زمینه ها را ازبین بردند. به درستی که تجربه جنگ افغانستان با تمامی رخداد های آن بزرگترین مدرسه جهادی است که بعد از قرن ها به وجود آمد واکنون وظیفه جوانان مسلمان است که با استفاده از این تجربه ها خون هایی را که دراین جنگ ها ریخته شده است، به ثمر برسانند وبکوشند تادرآینده نزدیک اسلام را به پیروزی کامل برسانند واین کاربرای خداوند آسان است."

  اما این رهبران عرب کی ها بودند که از اثر اشتباهات شان – ان طوری که مصطفی حامد می گوید – جلال آباد به گورستان عرب ها تبدیل شد؟  شاید منظور وی عبدالله عزام واسامه بن لادن باشند که اولی رابا دو پسرش درمدخل مسجدی کشتند ودومی را نیروهای ویژه امریکایی به تاریخ دوم ماه می 2011 در شهرک ایبت آباد در نزدیکی اسلام آباد پاکستان.


May 8th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی